جدول جو
جدول جو

معنی یاقوت رنگ - جستجوی لغت در جدول جو

یاقوت رنگ
(رَ)
به رنگ یاقوت. سرخ:
داغها چون شاخه های بسد یاقوت رنگ
هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار.
فرخی.
مگر چو پردۀ شرم از میانه بردارد
مرا از آن لب یاقوت رنگ باشد رنگ.
معزی.
سبیکه فروریخت در نای تنگ
برآمد زر سرخ یاقوت رنگ.
نظامی.
براندازدش تخت یاقوت رنگ.
نظامی.
که گلگونۀ خمر یاقوت رنگ
بشستن نمیرفت از روی سنگ.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
اندازه گیرنده و سنجندۀ یاقوت:
همان گوهری جام یاقوت سنج
کلیدی است بر قفل بسیار گنج.
نظامی
لغت نامه دهخدا
افشاننده و گسترانندۀ یاقوت، (ناظم الاطباء)، که یاقوت ریزد،
در بیت زیر ظاهراً کنایه از پرتوافکنی و نورپاشی است:
دگر روز کاین ساقی صبح خیز
ز می کرد بر خاک یاقوت ریز،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از یاقوت سنج
تصویر یاقوت سنج
اندازه گیرنده و سنجنده یاقوت
فرهنگ لغت هوشیار